احساس حقارت بعد طلاق | روانشناس نعمتی
طلاق، یکی از پرتلاطمترین تجربههای زندگی انسان است. جدا از تبعات حقوقی و اجتماعی آن، بسیاری از افراد پس از طلاق دچار احساس عمیق حقارت میشوند. این احساس، اگر درمان نشود، میتواند ریشهی بسیاری از مشکلات روانی مانند افسردگی، اضطراب اجتماعی، انزوای عاطفی و حتی خودکمبینی مزمن گردد. اما ریشه این احساس حقارت چیست؟ چرا برخی افراد با طلاق بهتر کنار میآیند اما برخی دیگر در آن غرق میشوند؟ این مقاله به بررسی ریشههای روانی و اجتماعی احساس حقارت پس از طلاق و همچنین راهبردهای درمانی مؤثر برای مقابله با آن میپردازد.
بخش اول: ریشههای روانشناختی احساس حقارت پس از طلاق
شکست در نقش همسر : در بسیاری از فرهنگها، موفقیت در ازدواج بهعنوان یک «دستاورد شخصی» شناخته میشود. زمانی که یک ازدواج به طلاق میانجامد، فرد ممکن است احساس کند در ایفای نقش همسر شکست خورده است. این احساس شکست، خود را بهصورت احساس بیکفایتی و تحقیر شخصی نشان میدهد.
خودپنداره منفی : طلاق میتواند تصویر ذهنی فرد از خودش را مخدوش کند. کسانی که پیشتر خود را بهعنوان یک انسان دوستداشتنی و موفق میدیدند، ممکن است پس از طلاق خود را «ردشده»، «ناخواستنی» یا «بیارزش» احساس کنند.
درونیسازی سرزنش : افرادی که طلاق میگیرند گاهی نهتنها از سوی جامعه و خانواده مورد قضاوت قرار میگیرند، بلکه خودشان نیز شروع به سرزنش خود میکنند. این درونیسازی سرزنش، یک منشأ قوی احساس حقارت است.
جملاتی مثل:
«اگه بهتر بودم، اون ترکم نمیکرد»
«حتماً یه مشکلی در من بود که این رابطه دوام نیاورد»
… به مرور به باورهای نهادینه تبدیل میشوند.
مقایسه اجتماعی : در فضای امروز، با حضور شبکههای اجتماعی، مقایسه با دیگران شدت گرفته است. دیدن تصاویر زوجهای «شاد» در اینستاگرام یا شنیدن از موفقیتهای ازدواج دیگران میتواند احساس شکست و حقارت را در فرد طلاقگرفته تشدید کند.
صدمات دوران کودکی : کسانی که در کودکی مورد بیتوجهی یا انتقاد شدید قرار گرفتهاند، بیشتر مستعد تجربه احساس حقارت پس از طلاق هستند. طلاق برای آنان بازگشت به همان الگوی قدیمی «من کافی نیستم» است.
بخش دوم: پیامدهای احساسی و رفتاری احساس حقارت
- انزوای اجتماعی و گوشهگیری
- ناتوانی در شکلگیری روابط جدید
- بروز افسردگی مزمن
- اضطراب شدید از طرد شدن
- اختلال در تصویر بدنی و کاهش عزت نفس جنسی
- وسواس فکری در مورد شریک سابق
- افزایش احتمال وابستگیهای ناسالم در روابط آینده
بخش سوم: راهبردهای درمانی و روانشناختی برای احساس حقارت پس از طلاق
رواندرمانی شناختی-رفتاری (CBT) : این روش کمک میکند تا باورهای نادرست مانند «من شکستخوردهام»، «من دوستداشتنی نیستم» شناسایی و بازسازی شوند. با کمک روانشناس میتوان باورهای سالمتری را جایگزین کرد، مانند: > «طلاق پایان دنیا نیست، بلکه فرصتی برای بازسازی خودم است.»
درمان با رویکرد طرحوارهدرمانی : درمانگر به شناسایی طرحوارههایی مثل «بیارزشی»، «طردشدگی» و «شکست» میپردازد. فرد میآموزد چگونه به نیازهای هیجانیاش پاسخ دهد و هویت سالمی بسازد.
گروهدرمانی و گروههای حمایتمحور : حضور در گروههایی که افراد تجربه مشابهی دارند، احساس انزوا را کاهش میدهد و فرد متوجه میشود که تنها نیست. اشتراک تجربهها باعث کاهش بار روانی احساس حقارت میشود.
مراقبت از عزت نفس از طریق خودمراقبتی
- انجام فعالیتهای لذتبخش
- ورزش منظم
- مراقبه و ذهنآگاهی
- تغذیه مناسب
- توجه به ظاهر و سلامت جسم
- همگی به بازیابی حس ارزشمندی کمک میکنند.
آموزش مهارتهای ارتباطی و عاطفی :در بسیاری از موارد، طلاق ناشی از کمبود مهارتهای ارتباطی است. یادگیری این مهارتها در دوران پس از طلاق باعث افزایش اعتماد به نفس برای ورود به روابط سالم آینده میشود.
پذیرش خود و روایت مجدد زندگی : فرد باید بیاموزد که طلاق به معنای شکست نیست بلکه بخشی از مسیر رشد فردیاش بوده است. نوشتن داستان زندگی با تمرکز بر نقاط قوت، پیروزیها و درسی که از طلاق گرفته شده، میتواند به بازسازی معنای زندگی کمک کند.
نتیجهگیری
طلاق میتواند نقطهای از فروپاشی باشد یا آغازی برای بیداری و بازسازی. احساس حقارت، اگرچه در ابتدا طبیعی است، اما نباید اجازه داد که بر زندگی فرد سایه بیندازد. با کمک درمانگر، حمایت اجتماعی و خودآگاهی، میتوان از دل این بحران، هویتی قویتر و سالمتر ساخت.